محل تبلیغات شما
عمو محمود اینها رفتن شیراز.

زینب مشهده.

طیبه کربلا و نجف و کاظمین.

زهرا اینها هم میرن باغ پدربزرگش رو هرس کنن.

عمو صادق اینها هم یه ساعت پیش اومدن خداحافظی و با هواپیما رفتن مشهد.عمه و نازنین و مامان بزرگ هم باهاشون رفتن.حسین و خانواده مهناز هم نمیدونمشاید اونا هم باهاشون رفته باشن.

 

 

دلم گرفته.کاش میشد ما هم باهاشون بریم.

کاش میشد ما هم باهاشون بریم مشهد.

دلم یه دل سیر امام رضا میخواد.

دلم یه گوشه ی دنج میخواد.

آخرین بار پنج سال پیش بود که مشهد رفتیم.آخرش هم تلخ شد.

دلم سفر و باهم بودن میخواد.

 

 

مهم ترین دلیلش هم که نتونستیم بریم، بعد از طلبیده نشدن و کم سعادتی،

بی پولی بود در واقع.

 

 

کاش میشد ما هم بریم.{قلب شکسته}

 

http://atshan.ir/wp-content/uploads/2016/11/%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AE%D8%B7%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B4%D8%A8-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9-2.jpg

مرا نخواستی آقا...

بدبختی واگیر ندارد!

تو را نمی شناسند...!

هم ,  ,باهاشون ,دلم ,رفتن ,مشهد ,هم باهاشون ,    ,کاش میشد ,میشد ما ,ما هم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشعار الشاعرمحمد ابولیماء الفرحانی